زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

رمان «کشتی توفان زده» منتشر شد

رمان «کشتی توفان زده» منتشر شد

 

کشتی توفان زده

فرهاد کشوری

نشر چشمه زمستان 1394

 

نشر چشمه رمان کشتی توفان زده را منتشر کرد. در پشت جلد کتاب می خوانیم:


کشتی توفان زده داستانی است در دو زمان. داستانی که در یک جزیره می گذرد و آدم هایی که انگار هرچه می کنند نمی توانند از این مکان خلاص شوند. مهندسان و کارگرانی که درپی طلبشان در جزیره گیر کرده اند. رمان فصل هایی کوتاه و روایتی پرآهنگ دارد. مدام اتفاق های تازه روی می دهد و مشخص نیست که چه کسی در این بلبشو صادق است. هرکدام از شخصیت ها با اضطرابی روبه رویند که ریشه در یک گذشته ی نه چندان دور دارد. آیا جزیره آن ها را چنین بی تاب کرده است؟ آیا وهمی در فضا وجود دارد که از سالیانی دور می آید و جان و تن شان را تسخیر می کند؟

فرهاد کشوری(متولد 1328) در این رمان هم مانند دیگر رمان هایش تکه ای از تاریخ را پیش کشیده و با زمان معاصر گره زده است. این ترکیب خاص اوست که باغث شده این رمان خواننده را درگیر کند و هر دو قصه را با هم پیش ببرد تا دریابد این جزیره چرا آدم ها را رها نمی کند...

text-kashida:0%;direction:rtl;unicode-bidi:embed'> 

کلمات نامیرا از بختیار عالیوند(معرفی رمان «مردگان جزیره ی موریس» از فرهاد کشوری

کلمات نامیرا

معرفی رمان «مردگان جزیره ی موریس» فرهاد کشوری

بختیار عالیوند

 

 

    ازمیان خیل کشتگانی که با "نسخه های رضاشاهی" به دست پزشک احمدی وسرپاس مختاری درزندان های دوره ی پهلوی اول سربه نیست شده اند و اکنون در پی شاه مخلوع به تبعید گاه او در جزیره ی موریس("جزیره ی خرفت"،"جزیره ی دسیسه گران"،نامردخانه"....)سفرکرده اندتاسبب محکومیت ومرگ خود را با وجود خدمات بسیاری که به اوکرده اند از او جویا شوند، تنها یک تن است که شاه را بر آشفته است: علی اکبر داور، وزیر معارف و وزیر عدلیه ی او. کسی که – به تعبیرعبدالحسین تیمورتاش - همچون امیل زولا در ماجرای دریفوس، با سماجت درصدد است خود کامگی ها و جنایت های شاه را در خاطرات اش ثبت کند. شاه که حالا دریافته است" می شود گذشته را مثل آدم ها معدوم کرد و از بازخوانی متن زندگی اش و داوری آیندگان به شدت هراس دارد، از خاطره نویسی داور و اشعار فرخی یزدی سخت بیمناک است.....و در روز های پایانی عمر، دم به دم، به"داوری" که فکر می کند "موذیانه" سرگرم نوشتن خاطرات است و دفتر ها را از کلماتی پر می کند که هر کدام اش ممکن است گلوله ی برنوی بشود و بیست سال نظامی گری و سیاستمداری اش را هدف بگیرد...صدای قلم داور که در تدارک کتابی است که او برای خواندن و سوزاندن اش بی قراری می کند کابوس شبانه اش می شود و از این که نمی تواند ورق های میان پوشه ی آبی رنگ اورا به چنگ بیاورد، بخواند و بعد پاره کند، به زمین و زمان فحش های چارواداری می دهد. کابوس رضا پهلوی، کابوس همه ی خودکامگانی است که از اندیشه ی مکتوب می هراسند (..." کلمه ی خاطرات توی ذهن اش مانده بود و شکنجه اش می کرد " -ص52 /....فرخی یزدی : " آدم هارا با کشتن خاموش می کنی، با کلمات نا میرا چه می کنی؟...همیشه دنبال تو می آییم، میان درختان اکالیپتوس، توی این جزیره. با اشعار، توی کتاب ها، حتی وقتی بمیری.....با کلمات دنبال تو می آییم...ص87) آنچه بیش از هر چیز شاه را پریشان احوال کرده، نه خفت ی است که انگلیسی ها در حق او روا داشته اند و از سلطنت قدر قدرتی خلعش کرده اند، بلکه قلم و کاغذ و واژه های داور است: "....پوشه ی آبی رنگ داور و صدای قلمش توی خواب هم رهایش نمی کرد.  داور.....پشت میز سیاهی نشسته بود و با قلم خودنویس سیاهش می نوشت. همه چیز سیاه بود جز پوشه ی آبی رنگ و ورق های سفید کاغذ. صدای تیز و بی رحم قلمش را می شنید که انگار روی پوست تن او می نوشت.....صدای قلم و کلماتی که ثبت می شد و می ماند...." (ص35)"....داور چه می نویسد؟ نوشته هایش باید نابود شود....با این قلم و دفترش برای خودش آدمی شده....خودش و نوشته هایش را باید به چنگ بیاورم (ص153).....من نگران داور نیستم .نگران نوشته های داورم (ص148).....نمی خواهم بدون دفتر خاطرات داور از این جزیره بروم. دفتر خاطراتش و خودش را می خواهم(ص263). کشته ی داورکه " شب و روز می نویسد و فقط چهارساعت میخوابد و می ترسد عمرش برای نوشتن خاطراتش کفاف ندهد " بر این باور است که "اگرهمه چیز فراموش شود، نوشته ها می مانند "(ص169)..."من زنده ام به خاطرکلمه هایی که می نویسم...کلمه ها به جای من حرف می زنند. "(ص147)...ولی نعمت من این قلم است که سرگذشت مرا می نویسد "(ص188) در رستاخیزی که نویسنده برای رضا پهلوی به پاکرده است تقریبا همه ی آدم های دور و بر او - کشته ها زندانی ها ورانده شده ها - حضور دارند. از علی اکبر داور وتیمورتاش و دکتر ارانی و میرزاده ی عشقی و فرخی یزدی و سردار اسعد گرفته تا "رمضان بتونی "،کارگری که به جرم سهل انگاری در کار به دستور شاه برسرش بتون ریخته شد.....با این که کشته ی فرخی نیز با همان پایداری کشته ی داور در برابر شاه می ایستد. ("با این همه کشته چه طور خوابت می برد...") اما کشته ی داور است که تیر خلاص را بر مغز او می نشاند و در یادداشتی- بدون پاکت- به اوپیغام می دهد " اعلی حضرت خودشان را در اقیانوس هند بیندازند.» پیشنهاد منصفانه ای است، چون از دست کشتگان خلاص می شود.

 

هفته نامه ادبی«راوی ملت» ویژه ی فرهاد کشوری

هفته نامه ی ادبی «راوی ملت» ویژه ی فرهاد کشوری منتشر شد

 

هفته نامه ی ادبی «راوی ملت» شماره ی 132 (دوره ی جدید)، 22 اردیبشت 1394، چهره خوانیِ (ویژه ی) فرهاد کشوری منتشر شد. هفته نامه «راوی ملت» با سرمقاله ای از ابراهیم ناصری سردبیر ادبی مجله آغاز می شود. بعد مقاله ی «پست مدرنیته، پست مدرنیسم و مدرنیسم» از لیندا هاچن ترجمه ی محمد حیاتی به چاپ رسیده است.

صفحات ویژه ی فرهاد کشوری شامل این مطالب است: «تاریخ تخته پرشی برای تخیلم بود.» گفتگوی بیتا ناصر با فرهاد کشوری درباره ی رمان «سرود مردگان»، «ادغام فرم در زندگی» نقد رمان «کی ما را داد به باخت؟» از عنایت سمیعی، «مصیبتی که می آید» نقد «رمان شب طولانی موسا» از کاوه میرعباسی، «دل نوشته ای برای «سرود مردگان» نقد سرود مردگان از غلامرضا بهنیا، «سرود مردگان یا سرود زندگی» نقد رمان «سرود مردگان» از غلامرضا منجزی، «زنجیره مرگ تا کجا ادامه خواهد داشت؟!» نقد رمان «دست نوشته ها» از بیتا ناصر، «حقیقت در تاریکی» نقد رمان «دست نوشته ها» از غلامرضا منجزی، لیست ده اثر منتشر شده از فرهاد کشوری و «نوستالژی یک قزاق» نقد رمان «مردگان جزیره ی موریس» از داریوش احمدی.

در صفحه ی «شعر ما»، شعرهایی از سریا داوودی حموله، یارمحمد اسدپور، یونس گرامی، منصور ململی، عماد شوشتری، شادی بختیاری نژاد و علی عسگر غنچه به چاپ رسیده است.   

مقاله ی «فشاندن سه جرعه ی شوینده از سه جام برای پاک کردن خاک» از سعید اسکندری بر مجموعه شعر الفبای حمید عرفان نوشته شده است.

در صفحه ی آخر ویژه نامه، صفحه ی «ادب»، دو شعر از جان اشبری ترجمه ابراهیم ناصری، دو شعر از ادیت سودرگران ترجمه ی نامدار ناصر و چهار شعر از فائل دخیل خلیفه ترجمه ی عقیله بوغنیمه(غیاهب) به چاپ رسیده است.