زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

شعری از حیاتقلی فرخ منش، شاعر بختیاری برای زاگرس زیبای گُر گرفته


 

زاگرس

حیاتقلی فرخ منش

باکره وعریان

دریغ از پرِ انجیری

که عورتش بپوشاند

فقرات سبزه و باران

در هم شکسته است

واژه های جن زده

درعبور قافله های گنگ کلام

در حسرت پوزاری قرص

تمامی من بود که پرتاب شد

حالا که هیچ عطری نمی پراکند

بر آبستنی این زَمهَریر

نگاه کهتران از گردنه ی زاگرس

به منقار کرکسی پی شد

 

به کاسه ی کافوری آرامم کن

در بیمارستان زمین.

 

 

سه شعر از منصور مرید

سه شعر از منصور مرید*

 

1


گفت تنم

می تنم در تو

تا نتابد

بر این بنفش زمهریر

من

  در بخار دهان بره­ای متولد می شوم

که ماه را

بلعید

 

2


«تا چشم کرکس»


تقدیم به هوشنگ چالنگی

 

به وجد می آید

اسب پریده رنگ

به کورسویی

 

تاختن تا چشم کرکس

تا بال اندوه

تا غسل تعمید ماری در گلو

 

بارور از اوراد

کوبش سم

و

شیهه ­ی باران

 

3

آرام

می گذرد قایق شب در مشت

گشایش دفینه­ ی هستی

راز عقوبت وسوسه­ ای

سرشت باد

لرزاندن بی صدای صبح

در تداوم بودن

سیب.

 

*- مجله سیاه مشق، شماره 5 و 6 خرداد/تیر 1369، ص 13 

شعر

موش ها... واژه ها

منوچهر آتشی

ادامه مطلب ...