نویسندهای شریف و انساندوست
گفتگوی فرهاد کشوری با آرزو چربدست، همسر زندهیاد فتح الله بینیاز
فتح الله بینیاز تیرماه 1327 در مسجدسلیمان متولد و 12 مهر 1394 در تهران درگذشت. او در دو مسیر مورد علاقه اش، کوشا و خستگی ناپذیر بود. یکی، نوشتن داستان و رمان، نقد و تئوری های ادبی و دیگری ارتقاع دانش فنی و علمی خود در رشتهی برق و انتقال آن به همکاران جوان.
زندهیاد بینیاز نویسندهای شریف، انساندوست و وارسته بود. همینها چهرهای صمیمی و ارجمند از او در عرصه ی ادبیات داستانی ما به وجود آورد که مرگ نابهنگام اش باعث تأثر زیاد جامعه ی ادبی، به ویژه اهالی داستان شد. او نویسندهی آرمانگرایی بود که سختکوشانه سعی در تحول فرهنگی سرزمیناش داشت و در این راه آثار زیادی از خود بهجای گذاشت. یادش گرامی باد.
خانم چربدست، شما از سالهایی که با زندهنام بینیاز زندگی کردید، چه تصویری از استاد در ذهن دارید؟
قبل از هر توضیحی لازم به ذکر است که من هنوز او را در کنار خودمان میبینم و همواره چنان حضورش پر رنگ و جاریست که وقتی با دوستان دربارهاش صحبت میکنیم انتظار داریم هرلحظه به جمعمان بپیوندد.
اما از سالها پیش این تعریف را در ذهن داشتم که او اندیشمندیست آرمانگرا ، که صرفنظر از همسویی یا عدم همسویی با مناسبات اجتماعی، تمام رویکردهای مهم زندگیاش را در برترین سطح آن تجربه کرده است. کسی که ارزشهای اخلاقی و انسانی را جزو بدیهیات زندگی یک انسان میدانست.
به سه نکته ی مهم درباره ویژگیهای شخصیتی زندهیاد بینیاز اشاره کردید. آرمانگرایی، ارزشهای اخلاقی و ارزشهای انسانی یا درک حضور دیگری. همینهاست که از او انسانی شریف و وارسته میسازد. نویسنده و مؤلفی که بی چشمداشت مادی، با شور و عشق و عرق ریزان روح برای تأثیر و تغییر و تحولِ به ویژه فرهنگیِ سرزمیناش قلم زد. ممکن است از رویکردهای مهم زندگی بینیاز برای ما بگویید؟
شما به شریف بودن اشاره کردید باید عرض کنم این ویژگی یک خصلت نهادینه در او بود. اما در پاسخ سوال شما میتوانم از نوعدوستی و شفقت او بگویم شاید کمی کلی به نظر برسد اما این دو خصلت در او به قدری درونی و بنیادی بود که حقیقتا از رنج تمام انسانها متاثر میشد هرچه این رنج آشناتر و به تجربه زیستهاش نزدیکتر بود رنج و غمی که داشت تلختر میشد.
در پاسخ پرسش اول به آرمانگرایی اشاره کردید. چیزی که این روزها خیلی ها در صدد نفیِ آن هستند. آرمانگرایی همان نقشه ی راهِ فکری هنرمند و چهارچوب دیدگاه و اندیشه ی اوست. بدون این ها پا در هواست. داستان نویس هرشیوه ی کاری و سلیقه ای داشته باشد، دیدگاهی دارد که همان آرمان اوست. هیچ نویسندهای نیست که خواهان عدالت و دموکراسی و صلح نباشد. این آرمانخواهی در آثار نویسنده هم تبلور پیدا می کند، همان طور که در آثار بی نیاز. او نویسنده ی آرمانخواهی بود.
یکی دیگر از مشخصه های بینیاز وسعت مطالعاتی او و اشرافاش به ادبیات داستانی بود. چطور به این توانایی دست پیدا کرده بود؟
سابقه مطالعاتی او برمیگردد به دوران نوجوانی. بسیاری از آثار ادبی معروف و مطرح جهان را در دوره نوجوانی مطالعه کرده بود. از همین دوره دستنوشتههای زیادی که بسیار کمرنگ و قدیمی شدند هنوز موجود است و آنها را نگهداری کردهایم. اما بعدها به واسطه هوش و نبوغ مثال زدنی و علاقه بیحد و مرز به ادبیات، همچنین فعالیتهای اجتماعی- سیاسیای که داشت، نوع مطالعهاش و وسعت آن بسیار چشمگیر شده بود و با توجه به یادداشتها و نوشتههای آن دوره میدانم که مطالعاتاش در رشتههای مختلف دیگری مثل فلسفه و منطق، تاریخ و روانشناسی، جامعهشناسی گستره وسیعی داشت، همچنین از دوران دانشجویی مطالعات فنی-مهندسی و اطلاع از آخرین استانداردها وپیشرفت های تکنولوژی نیز در برنامه مطالعات روزانه او قرار داشته است. هوشمندی اش امکان ایجاد طبقهبندی ذهنی خاصی به او داده بود. با ایجاد و بهرهگیری از این مدل طبقهبندی ذهنی در کارهای فنی - مهندسی هم بسیار استفاده میکرد.
بینیاز حافظهای قوی داشت. در رمان علیاحضرت فرنگیس در بخشی از رمان که روایت زندگی کارگران چاهِ نفت پاریس چهار است، جزئی نگری هایی دارد که آن ها را احتمالاً در کودکی و نوجوانی خود به ذهن سپرده است. در رمان خیبر غریب هم همین طور.
داستان نویسی برای او امری درونی بود. پرداختن به رویدادها و وقایع جاری جامعه، توجه به دغدغه و رنج انسانها، روحیات و سبک و سیاق زندگی آدمها و ….. سبب میشد که در کلیه داستانها از اطلاعات، دانش فردی و تجربه زیسته خود و دیگران بنویسد به بیان دیگر او اعتقاد داشت داستان به نوعی روایت تاریخ است و آیندگان با مطالعه این داستانها به شرایط زمان و مکان یک جامعه در قالب روایت و داستان دست مییابند بدون آنکه مجبور به مطالعه تاریخ باشند و نویسنده ملزم به جزئی نگری و انعکاس درست آن جزئیات در داستان است.
آثار منتشر شده ی بینیاز، ادبیات داستانی و تألیف و نقد آثار داستانی است. آثار زیادی را به چاپ رساند. خوانندهی قهاری هم بود. باید وقت زیادی را صرف کار نوشتن و خواندن می کرد. برنامه ی خاصی برای انجام این کارها داشت؟
تا قبل از بازنشستگی هفتهای دو روز را به کارها و پروژههای مهندسی اختصاص داده بود و بقیه روزها بین ۱۲ تا ۱۶ ساعت را صرف خواندن و نوشتن میکرد، پس از بازنشستگی کار اصلی و تمام وقتاش پرداختن به ادبیات، نوشتن و خواندن آخرین کتابها و مقالات ادبی منتشر شده، خواندن آثار دوستانی که قبل از چاپ مایل به دانستن نظرش بودند، آثار نوقلمان و ... بود. البته ساعاتی ازهفته نیز، به آموزش مهندسان جوان تازه کار، میپرداخت.
از نویسندگانی بود که تجربه ی زیسته ی غنی ای داشت. همین باعث می شد، مدام بنویسد. انگار نگران بود برای آن چه که در ذهن دارد وقت کم بیاورد. مرگ نابهنگام او هم نگذاشت.
کاملاً درست است تجربه زیستهی غنیای داشت. البته آثار او فقط به گذشته مربوط نبود. هر روایت و رخدادی در زمان حال سوژهای برای داستانی در آینده میشد. بنابراین مرگ برای او هر زمان، نابهنگام بود.
یکی دیگر از ویژگی های بی نیاز توجه به نوقلمان بود. برای این کار وقت می گذاشت.آثارشان را به دقت می خواند و نظرش را به آن ها می گفت.
بها دادن به جوانان، انتقال دانش، اطلاعات و سپردن عرصه به آنها، در زمینههای ادبیات و مهندسی از اولویتهای او بود. از این رو در این راستا صمیمانه تلاش میکرد به خصوص برای جوانانی که از امکان ارتباط و نزدیکی به این جوامع برخوردار نبودند.
در عرصه ی انتشارات هم نشر امتداد را داشت. اما در کار نشر زیاد دوام نیاورد. علت چه بود؟
امتداد به عنوان نشر نوپایی که در حوزه ادبیات جدی فعالیت میکرد عملکرد و دوام نسبتا خوبی داشت مشکلاتی که چاپ یک اثر ادبی دارد، از مرحله ممیزی تا زمانی که به دست خواننده برسد و آمار و سطح سلیقه یِ کتابخوانی عموم جامعه در حوزه ادبیات جدی، دلایل کافی برای خاتمه دادن به کار انتشارات بود.
زنده یاد بینیاز چند دوره هم داور جایزه ی مهرگان ادب بود. خواندن آثار متعدد ارسالی به جایزه وقت زیادی می برد.
تعهد به فرهنگ و ادبیات فارسی از یک سو و جایگاه پر اهمیت جایزه مهرگان از سوی دیگر سبب میشد که همسرم بارضایت خاطر و همچنین با صرف وقت، دقت و وسواس بسیار، آثار ارسالی را ارزیابی کند.
آخرین پرسش: آثار چاپ نشده ای دارد؟ اگر دارد، شما چه برنامه ای برای چاپ آثار منتشر نشده ی استاد بی نیاز دارید؟
بله تعداد زیادی کار چاپ نشده از او به جا مانده و از آنجایی که او جزو نویسندههای ممنوعالقلم در حوزه ادبیات داستانی است باید منتظر زمان مناسب برای چاپ کتابهایش باشیم. لازم به ذکر است که کتابهایی از او در حوزه داستاننویسی، نقد وتحلیل همچنان تجدید چاپ می شوند.