صندلی های ردیف اول سینما
فرهاد کشوری
دوست داشتم بروم کنار همسن و سال هایم بنشینم روی یکی از صندلی های فلزی ردیف اول سینما و پا بر شن های کف سینمای تابستانی بگذارم و به پرده ی نقره ای چشم بدوزم. روی صندلی های ردیف اول و دوم کودکان و نوجوانان می نشستند. آن روزها برای من فیلم خود زندگی بود که روی پرده ی سینما جاری می شد. مرگ، رنج، زورگویی، شادمانی، شجاعت و همدردی را بر پرده ی سینما چون زندگی ای که جلو چشمانم داشت اتفاق می افتاد می دیدم و روزهای بعد نمی توانستم صحنه هایی از فیلم را فراموش کنم.
ادامه مطلب ...چرا ادبیات داستانی می خوانیم؟
۱-ادبیات داستانی دید خواننده را وسعت میبخشد و او را با جان های ناآرام شخصیت های آثار ادبی درگیر میکند. خواننده صدای دیگران را میشنود که از عشق، نفرت، محبت، ترس، شجاعت، مرگ، زندگی، شادی، اندوه و زورگویی و حقارت میگویند. خواننده با خواندن یک اثر ادبی خوب همان آدمی نیست که در ابتدا بوده، چیزی به اندیشه و احساس او افزوده میشود.
ادامه مطلب ...تولد شادی بخش و تعطیلی غم انگیز کتابفروشی ها
از اوائل دهه ی پنجاه وقتی به تهران می آمدم همیشه بخشی از وقت ام و یا بیشترش را در کتابفروشی ها روبه روی دانشگاه می گذراندم و دست خالی از آن جا نمی رفتم. یکی از کتاب ها را برای توی اتوبوس می گذاشتم و بقیه را توی ساک ام و احساس می کردم دنیا را به من داده اند. صاحب کتاب هایی بودم که با خواندنشان دیگر آن من قبلی نبودم. چون نویسنده دنیای تازه ای را پیش روی من می گشود که پیش تر آن را تجربه نکرده بودم.
ادامه مطلب ...