زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

پیشنهاد کتابخوانی

پیشنهاد کتابخوانی

 

ابر قورباغه و پای عسلی

هاروکی موراکامی

 ترجمه ی فرناز حائری

۱۳۸۹ نشر حرفه نویسنده

 موراکامی نویسنده ی مدرنی ست که تخیلی قوی دارد. گاهی در بعضی از داستان هایش موجودی غیر واقعی وجود دارد. اَبَر قورباغه در داستان اَبَر قورباغه توکیو را نجات می دهد و هیولای سبز کوچک در داستانی به همین نام از این نوع داستان ها هستند. باورپذیر نیستند اما نحوه ی روایت موراکامی به شیوه ای است که داستان را تا پایان با لذت می خوانی و بعد با خودت فکر می کنی که گاهی در داستانی حضور یک شخصیت و یا فضای غیر واقعی مانعی است برای خواندن آن داستان، اما در داستان های موراکامی، متن را تا پایان می خوانی و وجود غیر واقعی اَبَرقورباغه ی سوپر من و کرم خاکی بد را در زیرزمین بانک فراموش می کنی و کاتاگیریِ کارمند را با آن «کیف دستی در دست راستش و کیسه ی خرید سبزیجات تازه و کنسرو سالمون در بغلش...» مردی که تنها زندگی می کند و در محل کارش هم در میان همکارانش تنهاست، دنبال می کنی.

یکی دیگر از شگردهای موراکامی آوردن نام کتاب ها و نقل قول از نویسنده هاست که به جا در داستان می آورد و به غنای داستان کمک می کند.

«قورباغه کمی در موردش فکر کرد و جواب داد. «تنها می جنگم. شانس من برای تنهایی زدنش احتمالاً یه کم بهتر از شانس آناکارنینا برای وایسوندن اون لوکومتیو پرسرعته. آقای کاتاگیری، آناکارنینا رو خوندی؟»»

«وقتی قورباغه شنید که کاتاگیری آن رمان را نخوانده است نگاهی به او کرد انگار بخواهد بگوید چه شرم آور. روشن بود که قورباغه خیلی به آناکارینتا علاقمند بود» ص 25

شخصیت های داستان های موراکامی انسان های تنهایی هستند که با تنهاییشان کنار می آیند و یا سعی در مبارزه با آن دارند، اما پذیرفته اند که به عنوان فرد انسانی در این جهان تنهایند و در صدد پر کردن خلاء تنهایی شان تلاش می کنند.

در این مجموعه، داستان های تایلند، یک پنجره، منظره با اتو زغالی، پای عسلی و تونی تاکی تانی خواندنی ست.

موراکامی در مقاله ی از زبان نویسنده در همین کتاب می نویسد :

«چه در موسیقی و چه در نثر ، اصلی ترین چیز ریتم است . نثر باید ریتمی خوب ، طبیعی و محکم داشته باشد ، در غیر این صورت مردم آن کار را نمی خوانند. اهمیت ریتم را از موسیقی یاد گرفتم ... و بیشتر از جاز. بعد ملودی می آید.. که در ادبیات یعنی ترکیب کلمات مناسبی که به ریتم بخورد. اگر کلمات به نرمی و زیبایی متناسب ریتم باشند ، چیز دیگری لازم نیست. بعدی هارمونی است. مفهوم ذهنی دروئی که تکیه گاه. کلمات اند. بعد قسمتی است که من بیش از همه دوست دارم : بداهه گویی. از طریق چندکانال خاص ، داستان آزادانه از درون جاری می شود. تنها کاری که باید بکنم این است که توی آن جریان بیفتم. و در نهایت چیزی که شاید بیشترین اهمیت را داشته باشد : بلندایی که وقتی کار را تمام می کنید خود را بر فراز آن می یابید.اجرا تمام می شود و احساس می کنید موفق شده اید به جایی جدید و با معنی برسیدو اگر همه چیز خوب پیش برود ، شما آن احساس صعود را با خوانندگان تان (شنوندگان تان) سهیم می شوید.»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد