زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

پیشنهاد کتاب خوانی

پیشنهاد کتاب خوانی

 

 

 

خوانندهء کور

نویسنده اوغوز دمیرآلپ

ترجمهء شهرام شیدایی و خدیجه گلجان توپکایا

موسسهء انتشاراتی کلاغ سفید

 

نام کتاب و کیفیت خوب عکس صادق هدایت در روی جلد کتاب جلب ام کرد. خواندن چند سطری از مقدمه ی یکی از مترجم ها(شهرام شیدایی) و بعد چند سطر از مقدمه ی نویسنده کافی بود تا مرا جذب کند. کتاب را خریدم و به خانه بردم. گذاشتمش توی نوبت خواندن. کتاب های زیادی توی صف جلوش بود. بعد نوبت را رعایت نکردم و کتاب را دست گرفتم و با خودم گفتم چند صفحه بیشتر نمی خوانم. سی صفحه اش را خواندم و با وقفه ای یکروزه دوباره رفتم سراغش و تا آخر خواندم و لذت بردم از شیوه ی بررسی اوغوز دمیرآلپ و تحلیل اش از آثار هدایت، به ویژه بوف کور. اوغوز دمیرآلپ نویسنده ی ترک با شوق و علاقه و ذهنی خلاق کتابی را عرضه می کند که در میان کتاب های نوشته شده دردرباره ی صادق هدایت و آثارش بی نظیر است.

ترجمه ی خوب کتاب حاصل کوشش و دقت مترجمان است.

«نوشتن انرژی می برد و انرژی هم تولید می کند. «نوشتن» بزرگترین تناقض وجودی نویسندهء بدبین و در لاک خودفرورفته است. چون نوشتن در مفهوم هستی شناسی اش به زنده گی پهلو می زند و با آن برابری می کند. راوی برای سایه ای که او را می بیند می نویسد. در زمان حال می نویسد. من هم در زمان حال آن را می خوانم. از این رو این خواننده است که نوشتهء راوی را «می بیند». سایه خواننده است. بوف کور، متنی ست که در پی خواننده اش می گردد. می خواهد زنده بماند و ارتباط داشته باشد.

نویسنده اگر راهی را برگزیده که به سوی مرگ می رود، بزرگترین مانع وی در این راه، نوشتهء خودِ او وکلا ً نیاز به نوشتن است. چون این نیاز پایان ناپذیر است. هرچه این نیاز پایان نیابد، لحظهء مرگ هم به تأخیر می افتد. شاید هم نویسنده مدعی پایان دادن به خود است، که با تکه تکه نوشتن تکه تکه شود. اما سیر نوشتار از آگاهی نویسنده قوی تر است. و از آگاهی بالاتر، بروز شوق زنده گی ست. در صورتی که در آخرین جملاتِ بوف کور، راوی هم تقریباً دارد به جسد تبدیل می شود.»

خواننده ی کور ص ۱۴۳-۱۴۲

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد