زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

زمینی

وبلاگ ادبی فرهاد کشوری

پیشنهاد کتاب خوانی

     

پیشنهاد کتاب خوانی

  

 

  

  

 

 

 

   

 

  

 

  کتاب  آذر                                                                         برو ولگردی کن رفیق

  علی خدایی                                                                    مهدی ربی

  نشر چشمه۱۳۸۸                                                            نشر چشمه ۱۳۸۸

   

 

  

اگر قرار باشد نویسنده ای مجموعه داستانی بنویسد که حادثه ی چشمگیری  

نداشته باشد و روایت داستان از آغاز تا پایان مسائل روزمره ی زندگی باشد و بخواهد خواننده را با خود همراه کند، کارش خیلی سخت می شود. این کار سخت از عهده ی نویسنده ای بر می آیدکه به ظرایف داستان نویسی اشراف کامل داشته باشد. این نویسنده کسی نیست به جز علی خدایی که در مجموعه داستان کتاب آذر از زندگی روزمره ی یک خانواده(خانواده ی نویسنده) می نویسد و واقعیت روزمره را با استادی تمام داستانی می کند و به خوبی از عهده ی این کار بر می آید:

کیوان که رفت ما به خانه ی ناهید رفتیم. کیوان نبود. همه چیز از قبل آماده بود. تخت کیوان که در مهمانخانه بود، نبود. میزش که پر از کتاب و مجله و زیرسیگاری و مداد، سیگار و فندک، خودکار و ماژیک های فسفری بود، نبود. کتاب نقاشی های ماتیس و سزان که نیمه باز روی توده ی کتاب ها باز بود، نبود. ناهید روی در پارچه ی سیاه گذاشته بود. کیوان در را باز نکرد.

علی خدایی در کارنامه ی درخشان اش آثار ارزنده ای چون از میان شیشه از میان مه(1370) و تمام زمستان مرا گرم کن(1379)، برگزیده بهترین مجموعه داستان جایزه ادبی گلشیری را دارد که حاصل شناخت کامل نویسنده از داستان و مهارت او در داستان نویسی ست.

 

برو ولگردی کن رفیق را نویسنده ی بیست و هفت ساله ای نوشته است که پیش تر اثر ارزنده ی آن گوشه ی دنج سمت چپ(1386) را در کارنامه دارد که برگزیده بهترین مجموعه داستان جایزه ادبی روزی روزگاری شد و نشان داد با نویسنده ای روبه رو هستیم که خوب خوانده است، ظرایف داستانی را می شناسد و نسبت به سن اش تجربه ی زیسته ی غنی دارد. نگاه مدرن مهدی ربی به زندگی و ادبیات داستانی، دستاوردش برو ولگردی کن رفیق(1388) است. برو ولگردی کن رفیق برگزیده بهترین مجموعه داستان جایزه ی ادبی نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد که با چهار داستان درخشان اش، شما صد و یازده هستید(هرچند راوی خیلی آسان تسلیم نظر خانم مشاور می شود)، لطفا اجازه بدهید هواپیماها پرواز کنند، تو فقط گرازها را بکش و برو ولگردی کن رفیق خواننده را تا پایان با خود می کشاند و گوشه هایی از هستی نامکشوف زندگی انسان ها را در ذهن شخصیت ها و در بسترجامعه به نمایش می گذارد.

نظرات 1 + ارسال نظر

سلام.درود بر شما...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد