از نفت ...تا داستان (بررسی تاثیر صنعت نفت بر داستان نویسی جنوب)
نوشته ی: شبنم حاتم پور
امین فقیری
کتاب محققانه وزیبایی است. خواننده می تواند پاسخ بسیاری از ندانسته های خود را در کتاب پیدا کند و به نقش عظیم صنعت نفت در تمامی شئونات یک سرزمین واقف گردد.
طبیعی است که پردازش این کتاب، کارِ یک سال و دو سال نبوده است؛ بلکه مؤلفِ کتاب احتیاج به مطالعه ی بسیاری از منابع و فیش برداری از آنها را داشته است. و حاصل، کتابی است که پیشِ روی ماست و چشم ها وگوش های ما را حساس می کند.
کتاب در پنج فصل سامان یافته است:
فصل اول: صنعت نفت در ایران.
فصل دوم: زمینه های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی.
فصل سوم: داستان.
فصل چهارم: جامعه شناسیِ داستان های جنوب.
فصل پنجم: سخنِ آخر.
هرکدام از این فصول زیر مجموعه ی مخصوص به خود را دارند و به جزئیات می پردازند. نگارنده چنین در گمان دارد که نویسنده ی کتاب به جای شرح مفصل دادن از مسائل مربوط به صنعت نفت، آن ها را خلاصه کرده و در ازای آن صفحه ها نمونه هایی از داستان نویسان جنوب، در این زمینه را در کتاب می آورند. هر چند جا به جا آدرس ها و نشانی هایی دادهاند. مثلاً فرهاد کشوری، داریوش احمدی و غلامرضا رضایی چه داستانهایی نوشتهاند که درآن قضیهی نفت وابتلا آت مربوط به آن یا در زیرِ پوست داستان در حرکت است یا آدم های داستان، مستقیم و غیرمستقیم با آن سر و کار دارند.
v
وقتی که نفت در منطقهای پیدا می شد؛ به علت هجوم افراد متوسط با آن صنعت، هویت بومی و بعضی از اصالت های فرهنگی مربوط به آن منطقه در زیر چکمه های مدرنیته و تجدد نابود می شد. خوشبختانه سرکار خانم شبنم حاتمپور این مسایل را فراموش نکرده اند و موشکافانه این موارد را مطرح ساخته اند.
«هم اکنون صنعت نفت کشور ایران با بیش از صد سال سابقه، منابع نفتی بسیاری را در مناطق زیادی از کشور کشف و قابل بهره برداری کرده است. این صنعت در چهار زیر مجموعه: نفت، پتروشیمی، حفاری و پالایش فعالیت می کند که همه از جمله صنایع مادر به شمار می روند.» (ص11)
طبیعی استکه خوزستان، «مادر» این صنعت به حساب بیاید. از حدود صد سال پیش، این مسأله در ذهن مردم جا افتاده و خوزستانیهای خونگرم و عزیر هم به کمتر از این رضا نمی دهند. طبیعی است که سیاحان خارجی همانند «هوسه» و «سی بابن» وحاج نجم الملک در سفرنامه هایشان اشاراتی به زندگی و طریقه ی معیشت و کشاورزی و و نفوذ کمپانیهای نفتی در این ماجرا داشته باشند. قرارداد ننگینی که مظفرالدین شاه با ویلیام دارسی انگلیسی بست، باعث شد که دست استعمار انگلیس در این مناطق باز شود، به گونه ای که در همهی امور دخالتی مستقیم داشتند و به علت بیسوادی مردم و خام بودن مسئولان مملکت، تمام ثبات استعماری خود را جامهی عمل پوشاندند. اما «هرجا نفتی یافت می شد، شرکت نفت برای کارمندان انگلیسی اش خانه های مجلل، باشگاه های زیبا، کتابخانه های بزرگ، مدرسه، استخر، سالن سینما، و ...برپا میکرد.» (ص21)
طبیعی است که این امکانات تماماً در اختیار خودشان و بعضی از کارمندان عالی رتبه ی ایرانی باشد. کارگران هیچ گونه حقی برای استفاده از این مزایا را نداشتند. اما سینما مساله ای دیگر بود. بیشتر هنرمندان و نویسندگان خوزستانی تأثیر سینما را بر خود کتمان نمیکنند. و هرکدام یکی دو داستان مؤثر در این زمینه دارند. زنده یاد نجف دریا بندری در خاطرات خود مینویسد: «واقعیتش این است که بخش مهمی از انگلیسی را در سینما یاد گرفتم. آن موقع آبادان بهترین سینماهای ایران و شاید هم دنیا را داشت و هفتهای سه فیلم انگلیسی و آمریکایی را نشان می داد. من هر فیلم را با اشتیاق دو سه بار می دیدم و لهجهی انگلیسی را از آن فیلمها یاد میگرفتم. (ص21)
نویسندگانی که عاشقانه از سینما و خاطرات آن صحبت کرده اند عبارتند از : ابراهیم گلستان، نجف دریابندری، ناصر تقوایی، امیر نادری، فرهاد کشوری، داریوش احمدی، غلامرضا رضایی، قباد آذرآیین، محمد ایوبی، پرویز مسجدی، فتح الله بی نیاز و محمد بهارلو.
کتابخانه ها نیز نقش مهمی در ارتقاء فرهنگ مردم ایفا میکردند. بعضی از احزاب از کتابخانه ها استفاده ی شایانی در اهداف خود برده اند. عادت به مطالعه مردم را روشنفکر بار میآورد و می توانستند بد و خوب اجتماع و عواملی که بالای سرشان سیطره داشتند به راحتی درک کنند و بعضی دیگر چون نجف دریابندری و ابراهیم گلستان دست به ترجمه ی آثار مهمی از همینگوی و فاکنر زدند که در این راه نجف دریابندری مداومت زیادی داشت و آثار برتر ادبیات اروپا و آمریکا را ترجمه کرد.
میدانیم که یک فیلم و یا داستان، کار هزاران مقاله را انجام می دهد. چون در این دو نوع ادبیات نوشتاری و بصری، با تصویر رو به رو هستیم. ما چگونه می توانیم داستان استخر را فراموشکنیم. فرهادکشوری در آن داستان مستقیم به هدف زده است. با سادهترین کلمات، برترین مفاهیم بشری را به خواننده تحویل داده است. آدم در آن داستان با گوشت و خونِ خود، کثافت استعمار و استکبار را احساس میکند و از طرفی، عقده هایی که هرگز گشوده نمی شوند.
در چنین شرایطی است که ادبیات کارگری به وجود میآید. فرزندان کارگران و کارمندان دون پایه ای که در خدمت صنعت نفت هستند ظلم و تبعیض را تا بن دندان احساس میکنند. آنهایی که برای نویسنده شدن خودشان را با دیدن فیلم ها و خواندن کتاب های بیشمار ساختهاند، اکنون زمان بهره برداری از نبوغ ذاتیشان است. احمد محمود، ناصر تقوایی، نسیم خاکسار، ناصر مؤذن، مسعود میناوی، پرویز مسجدی، پرویز زاهدی، بهرام حیدری از جمله فرزندان همان کارگر هایی هستند که نامشان رفت و بعد نسل دیگر: فرهاد کشوریها، غلامرضا رضاییها، داریوش احمدیها، شاپور بهیان، آرش آذرپناه و قباد آذرآیین که باید جزء نسل اول باشد. بله، اینها پرچم را بر دوش گرفته و کلاً ادبیات خوزستان را پر بار و غنی می سازند. مخصوصاً محمدرضا صفدری و صمد طاهری که حتماً یکی از شخصیت های داستانشان کارگرند. بعضی از نویسندگان، جنوبی نبودهاند؛ اما به علت اشتغال در صنعت نفت یا علاقهای که در سفرهای مختلف به جنوب پیداکرده اند، به رشد این ادبیات کمک شایانی کرده اند مانندِ ابراهیم گلستان، اسماعیل فصیح، صادق چوبک، غلامجسین ساعدی که در شناخت مسائل جنوب، مردم دیگر استانها را یاری کرده اند.
استان خوزستان از لحاظ تعداد نویسنده سرآمد است. نویسندگان جوانی که همگی اصول نویسندگی را به خوبی فرا گرفته اند و با پشتکار و مداومت در کارشان میتوانند به قلهی والاتری در این رشته دست پیدا کنند. کاش نویسنده ی کتاب فقط به جریان صنعت نفت در داستانهای نویسندگان پرداخته بود و به معنای اینکه از هر کدام یکی دو داستان مربوط را میآورد و سپس نقدی بر هر کدام می نوشت. اینگونه مجال بیشتری برای شکافتن موضوع داشت. در حالیکه تاریخچه ی صنعت نفت را دیگران نیز نوشته اند. اما از نظر ماهنوز هم دیر نشده و سرکار خانم حاتم پور میتوانند بررسی داستان هایی که به نوعی با کارگران صنعت نفت در ارتباط هستند در مسایل دیگر مربوط به آن که الزاماً نمی بایست شخصیت اول داستان از قشرکارگر باشند، بررسی و کالبد شکافی کنند. خود به خود بسیاری از مطالب در لابه لای تفسیر ها و نقد ها به چشم می آیند. اما با تیتری که ایشان برای کتاب انتخاب کردهاند، چارهای جز این گونه واکاوی نمی ماند.
فصل آخرکه نتیجه گیری است، یکی از فصول برتر کتاب است. آنچه که هر خواننده آگاه به تاریخ معاصر و ادبیات می تواند بدان دست یابد. میتوان گفت بررسی موضوع مهم و حیاتی تأثیر صنعت نفت بر جامعه ی ایرانی را میتوان به دو دوره ی مهم تقسیم کرد. ابتدا وضعیت این صنعت تا قبل از خلع ید انگلیسی ها توسط شجاع ترین رجل ایران، یعنی دکتر محمد مصدق است. در آن دوره به خاطر استعمار انگلیس که خود به خود تبدیل به استثمار شده بود، مردم با تبعیض کمرشکنی روبرو بودند و در نتیجه ادبیاتی که به وجود میآمد، اکثر رنگ و بوی سیاسی داشت و بیشتر از آن، از حزب خاصی الهام می گرفت. اما پس از کودتای 28 مرداد که دست دکتر محمد مصدق از قدرت کوتاه شد، همه چیز به دست آمریکایی ها افتاد. هر چند قرارداد های فیما بین کمی به نفع ایران شد. اما ایرانیان به تدریج توانستند زمام امور صنعت نفت را به دست با کفایت خود بگیرند. و این دوره ی شکوفایی فرهنگ ایران با وجود ترجمه هایی که از ادبیات آمریکا و اروپا انجام گرفت، سبکهای گوناگونی که در کار نویسندگان جنوب به چشم می آید، همگی حاصل آن استحاله ی فرهنگی است که خانم حاتم پور با نوشتن شرح حال مختصر نویسندگان در آخر کتاب، سیر ادبی کار آن بزرگان را به خوبی برای خوانندگان آشکار کرده است
شیراز 2/4/1399