«شب طولانی موسا» عنوان کتابی از «فرهاد کشوری» است که اخیراً توسط نشر ققنوس به بازار کتاب راه یافته است. این کتاب به نویسندهای گمنام اما پرانرژی تعلق دارد، گمنام از آن جهت که برای اهالی ادبیات داستانی ایران نامی شناخته شده نیست، لااقل در بخش حرفهای قضیه. اما پرانرژی از آن روی که این اثر اصلاً شباهتی به آثار غیرحرفهای ندارد. زبان داستانی آن فاقد بخشهای توصیفی زاید و غیرداستانی است.
اولین داستانی که از فرهاد کشوری خواندم «استخر» بود. فکر میکنم در مجله «گردون» چاپ شد. پدری که مسؤل باغ و استخر خارجیهایی است که در صنعت نفت آبادان کار میکردند. پسر در گرمای سخت آن شهر و در بعدازظهر آن میخواهد مثل همه - مثل همان خارجیها و مثل بچههایشان - تن به آب بسپارد، تا چند لحظهای از شر گرمای بیپیر رهایی یابد. وقتی با اجازه یا بدون اجازه پدر به استخر میپرد و هنوز لذت خنکای آب را تجربه نکرده است که یکی از خارجیها از پشت پرچین درختی سر میرسد و با پدر گفتوگو میکند و پدر برای این که پسر دیده نشود دو پای خود را روی سرشانههای پسر میگذارد و او را زیر آب نگاه میدارد.