از زبان نویسنده*
فرهاد کشوری
کتاب های من در نمایشگاه: روایت هایی از تاریخ
چهار رمان از کارهای اخیر من امسال در نمایشگاه عرضه میشود: رمان «دستنوشتهها» را نشر نیماژ منتشر کرده که رمانی است پلیسی، البته برخلاف آثار این نوع ژانر، کارآگاهی وجود ندارد که در جستجوی قاتل وارد ماجرا شود. شاهد (بیژن احمدی) به دنبال قاتلی میگردد که چهرهاش را ندیده است. همچنان که قاتل هم به دنبال شاهد است تا او را از پای دربیاورد. رمان «صدای سروش» (نشر روزنه) روایت زندگی یک جاسوس انگلیسی به نام مستر جیکاک است که برای به راهانداختن جریانی در مخالفت با ملیشدن صنعت نفت و دکتر محمد مصدق به منطقهای در ایل بختیاری میرود. در مدت کوتاهی اکثر مردم منطقه او را مرد مقدسی میدانند که آمده تا از زحمت و مشقت زندگی کوچنشینی برهاندشان و نام دشمن «صاحب وجود» را که کسی به جز دکتر مصدق نیست به آنها بگوید تا تکلیفشان را با او روشن کنند. بعد آنها را به جایی ببرد که نه مرگی باشد و نه درد و رنجی و آنچه نیاز دارند بیزحمت و کار به در خانههایشان بیاید. آنها چنان به «جیکاک» ایمان دارند که کشتزارهایشان را به حال خود رها میکنند تا نابود شوند.
رمان «کشتی توفانزده» (نشر چشمه) روایت دو داستان به موازات هم است: داستانهایی که با وجود چند قرن تفاوت زمانی، آدمهای هر دوشان بحرانزدهاند و در هر دو داستان آدمها گرفتار ناخداییاند که تنها به دنبال منافع خودش است. یکی از داستانها را از زندگی و کار در جزیره خارگ گرفتهام. سالهای ۷۷ و ۷۸ در دو شرکت خصوصی پیمانکاری طرح و توسعه پتروشیمی خارگ کار میکردم. مهندس، مدیر و صاحب شرکت که به عالم و آدم مقروض و ممنوعالخروج است با حقهای از جزیره میرود و کارکنان طلبکار را دست خالی جا میگذارد. داستان دوم سرگذشت میرمهنا است که همعصر کریمخان زند است. او بعد از شکستدادن هلندیهای حاکم خارگ، سه سال در آن جزیره حکومت میکند. در سالهای حاکمیتش بر جزیره، ناخداها و ملوانان کشتیهای ایرانی و کشورهای دیگری را که گذرشان به حوالی خارگ میافتاد به وحشت میانداخت و بسیارشان از غارت و کشتارش در امان نمیماندند. میرمهنا وقتی از سپاه کریمخان شکست میخورد، خانوادهاش را هم در جزیره رها میکند و با چندنفر از اطرافیانش و ثروتش از جزیره میگریزد.
چهارمین رمان «مریخی» (نشر نیماژ) است که داستان زندگی مهرداد بهرامی است که بعد از ۲۴ روز کار در ماهشهر برای گذران شش روز مرخصی به شهر محل زندگیاش، شاهینشهر میآید. او در هر مرخصی دو رمان میخواند. در اولین روز مرخصیاش میخواهد رمان «مرگ آرتمیوکروز» از کارلوس فوئنتس را بخواند. تا آخر رمان و پایان مرخصیاش نمیتواند حتی یک صفحه از رمان را بخواند، چون اشخاصی به طرق مختلف مزاحمش میشوند. کسانی که از کتابهای قصه بیرون میزنند، به عصر داستان میآیند و زبان آدمهای داستان را نمیفهمند. مشکل مهرداد بهرامی ناهمزمانیاش با این آدمها است. شخصیتهای رمان در زمانهای متفاوتی زندگی میکنند و عذابش میماند برای آدمهای عصر داستان چون مهرداد بهرامی که شیفته ادبیات داستانی است: «ادبیات داستانی نابغه ندارد. غول دارد. برای غول بودن باید هم قد و قواره ی داستایوسکی و تولستوی و چخوف و کافکا و جویس و فاکنر باشی. این گوی این هم میدان. نیوتون نابغه بود. چون وقتی سیب از درخت افتاد، پیش از خوردنش رفت دنبال علت افتادنش.»
من و نمایشگاه کتاب: از هفتخوان نشر تا نمایشگاه کتاب
در سه دوره به نمایشگاه کتاب تهران رفتهام. در آن سالها، نمایشگاه کتاب در محل دائمی نمایشگاهها برگزار میشد. استقبال مردم از نمایشگاه خوب و غرفههای ناشران معتبر شلوغ بود. هر سال عدهای از ناشران بر سر متراژ و محل غرفههایشان و نحوه تقسیم آنها معترضاند. برای رفع این معضل، باید کارهای نمایشگاه را به ناشران واگذار کنند. متاسفانه در مواردی کتابهایی را که مجوز چاپ گرفتهاند از غرفهها جمع میکنند. آنهم کتابهایی که از هفتخوان نشر میگذرند تا به چاپ برسند. ناشران باید بتوانند از صاحبنظران در حوزههای ادبیات داستانی، شعر، تئوری و نقد ادبی، هنر، تاریخ و علوم انسانی که آثار شاخصی در این رشتهها تالیف یا ترجمه کردهاند، دعوت کنند تا با حضور در جلسههای سخنرانی و پرسش و پاسخ به غنای نمایشگاه بیفزایند. جای عدهای از ناشرانی که سالهای متمادی خدمات بسیاری به ادبیات و هنر و تفکر و فرهنگ جامعه ما کردهاند، در میان برگزیدگان نشر خالی است.
کتابهای پیشنهادی من: تاریخ شفاهی ادبیات ایرانَ
پیشنهادهای اولم از مجموعه کتابهایی
است که گفتوگومحور هستند. یکی از مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، کتاب
«گفتوگو با محمدعلی سپانلو» است که راوی گوشههایی از تاریخ ادبیات و روشنفکری ما
است. و دیگری از مجموعه گفتوگوهای ادبیات معاصر است که اختصاص دارد به امین فقیری
و نشر «نشانه» منتشر کرده است. پیشنهادهای بعدیام هم از ادبیات داستانی ایران است
که نیاز به حمایت و دیدهشدن بیشتر دارند. «یزله در غبار» (نشر ثالث) نوشته علی
صالحی، «شهریور هزاروسیصد و نمیدانم چند (نشر قطره) نوشته طلا نژادحسن، «چسب و
قیچی در گزارش یک ذهن اجارهای (نشر بوتیمار) نوشته علی قنبری، «این سگ میخواهد
رکسانا را بخورد» (نشر بوتیمار) نوشته قاسم کشکولی، «سایه تاریک کاجها» (نشر
نیماژ) نوشته غلامرضا رضایی، و کار درخشان داریوش احمدی با عنوان «خانه کوچک ما»
که نشر نیماژ منتشر کرده است. و یکی دو کتاب هم از ادبیات داستانی جهان: دو رمان
از فوئنتس در نشر ماهی، «سر هیدرا» با ترجمه کاوه میرعباسی، و «نبرد» ترجمه
عبدالله کوثری، یک مجموعهداستان از فاکنر با نام «جنگل بزرگ» (نشر افق) ترجمه
احمد اخوت و یک کتاب نظری با نام «چگونه ادبیات بخوانیم» (نشر لاهیتا) نوشته تری ایگلتون
با ترجمه مشیت علایی.
* روزنامه آرمان امروز ، شماره 3035، چهارشنبه 22 اردیبهشت 95